پیامی به آنان که فقط نام زیبای حسین را شنیده اند...
پیامی با نگاهی فرادینی و با توجه به الگوی قلب و اندیشهای که تنها از حضرت حسین، نامی بیش نشنیده، تقدیم نگاهتان:
(تولید، ترجمه، توزیع و هرگونه حرکتی از این جنس در فضای نشر و پیشتر از آن، پاسخ به سوالات فوق و نیز نقد متن حاضر را هماره مشتاقیم!)
درباره شخصیتی میخواهم صحبت کنم که از نداشتههایش، همهی داشتههای ما را سیراب کرده و میکند.
کسی که با هیچ، همه چیز ساخت و حتی با عطش خود، کام تشنهی دانایی ما را سیراب کرد. کسی که هزار سال پیش به فکر امروز ما بود و حتی زمانی که ما به یاد امروز خود نبوده و نیستیم، غم فردای ما را نیز داشت.
امروز میخواهم با شما درباره بزرگمرد ناشناختهای صحبت کنم که حاضر شد به پای این اندیشه متعالی، هر نوع سختی و محنتی را به جان بخرد و از بذل جان و مال و آبرویش هم دریغ نکند. کسی که برای دریافت پیامش، ضرورتی به عنوان دین و باورهای آیینی مثل اسلام هم مطرح نیست، آنچنان که خود او در واپسین لحظاتش این مطلب را گوشزد میکند، اگر دین ندارید هم میتوانید مخاطب این پیام باشید، آزاد مردان جهان با کلام او آشنایند. این مطلب را از یکی مثل گاندی هندی باید پرسید که دستگاه فکریاش را با حسینبنعلی پایهریزی میکند و کشورش را از دست استعمار دشمن نجات می دهد.
درسهای زندگانی بلند او فرازمانی و فرامکانی است، و این است که مدرسه کربلایش را که بخاطر صبغه تاریخی و جغرافیاییش میرود محدود در زمان و مکان شود و غبار کهنگی و قومیت به خود بگیرد، آزاد از هر نوع قید زمان و مکانی کرده است. همه میتوانند مهمان این سفره باشند، دعوت او منحصر در یک قوم یا مکتب خاص نیست. در مدرسه ی او همه نوع شاگردی را میتوان مشاهده کرد، از کودک یکروزه تا پیرمرد کهنسال نود ساله، از زن تا مرد، از حجاز و عراق تا ایران و حتی افریقا، از مسلمان تا تازهدامادی مسیحی!
این مکتب چه مکتبی است که تلمیذهای مدرسهاش را اینطور بلندهمت، آزاده و ظلمستیز تربیت کرده است؟ این حسین کیست که هر کس با او همراه شد بر تمام موانع و مشکلات غلبه کرد؟ این چه روح بزرگیست؟ تنش زیر سم اسبان و سرش بر روی نیزه میرود اما با مقاومتش، فریادش را در همه آفاق عالم میپراکند؟
کسی دست خالی از کنار او برنگشته است، تاریخ حسین را بخوانید تا بر این مدعا صحه بگذارید. حتی در گودال قتلگاهش نیز کسی را دست خالی برنگرداند! از دست بیانگشت و انگشترش سوال کنید! کسی که شرم نگاه فقیر را نیز تاب نمی آورد و از پشت در منزلش، دارایی اش را به پای فقیر میریزد تا خجالت و شرم او را نبیند، باید هم چنین باشد.
حسین در واپسین لحظاتش سراغ از شما میگرفت، او به دنبال یاورانی بود که با تیرگیها و پلشتیها سر ستیز داشته باشند. ستمهایی که آن روز در شخصیتی چون یزید خلاصه میشد، اما حسین را اندیشهای برتر از این بود. او «مثل» خودش را از همپیمانی با «مثل» یزید دور میدید و این یعنی وسعت اندیشه حسین در مبارزه با ستم و نیز آموزش جریان اصیل ظلمستیزی.
برای همین دعوت او نیز در سالی و ماهی و روزی خلاصه نشد. او در لحظات واپسین، وجدانهای همهی عصرها را صدا میزد و به دنبال یاورانی برای یک اتفاق بزرگ میگشت. اتفاقی که بشیریت از آن ناگزیر است و یقینا روزی محقق خواهد شد و آن عبارت است از آزادی انسانهایی که با اندیشههای تاریک مستکبرین، گرفتار سیاهی شب شدهاند و صبحِ فریادِ حسین، نوید این طلوع هست و این یعنی رهایی از زنجیرهای ظلم و ستم.
به یقیین از تبار او کسی خواهد آمد که حنجرهاش از جنس فریاد ظهر عاشوراست و او سراغ از یاوران امام حسین خواهد گرفت. آیا نمیخواهید به حنجره تشنه و خونین جد شهیدش پاسخی گویید و به ندای او برخیزید؟ پس زمینهساز سلاله دیار کربلای حسین باشید که ظهور نزدیک است...
بخش هایی از کتاب تنها علاج (ص35،36)
با امام حسین به همه جا می توان رسید...